
مشروعیت الهی بر پایی نظامهای مدرن دولتی به شدت به تغییرات در عرصه اندیشه سیاسی و به ویژه تغییر در درک مفهوم مشروعیت قدرت دولت مربوط است. مدافعان اولیه قدرت مطلق همچون توماس هابز و جان بودین نظریه مشروعیت الهی پادشاهان را نادیده انگاشتند و بحث کردند که قدرت پادشاهان باید از طرف مردم بیاید و نه از طرف خدا. به ویژه که هابز پا را از این نیز فراتر گذاشت و بحث کرد که قدرت سیاسی باید به ارجاع به افراد توجیه شود و نه با در نظر گرفتن اشخاص به عنوان یک کل. هر دوی هابز و بودین میپنداشتند که از قدرت پادشاه دفاع و حمایت میکنند و نه از دموکراسی، اما مباحث ایشان درباره ی طبیعت حاکمیت به شدت توسط مدافعان قدرت پادشاه مورد نقد قرار گرفته و مقبول نمیافتاد، افرادی همچون سر رابرت فیلمر در انگلستان که میپنداشت چنین مباحثی نهایتن به جای دفاع از شاه و موقعیت وی، راه را برای ارائه نظریات دموکراتیک تر فراهم میکرد. قدرت منطقی-قانونی ماکس وبر سه منبع اصلی را برای مشروعیت در کارهای خویش معرفی کرده است. اول، مشروعیت بر پایه گروههای سنتی که از این عقیده ناشی میشود که مسائل باید به همان نحوی باشند که در گذشته بودهاند و کسانی که از چنین سنتهایی دفاع میکنند مشروعیت داشتن قدرت را از آن خود خواهند کرد. دوم، مشروعیت بر پایه رهبری کاریزماتیک که به رهبر یا گروهی اعطا میشود که در نظر دیگران به گونهای قابل مثال قهرمان یا بسیار ارزشمند دیده میشوند. سوم، قدرت منطقی-حقوقی است که در آن مشروعیت از این عقیده ناشی میشود که گروه خاصی که در قدرت قرار گرفتهاند یک روند حقوقی را پشت سر نهادهاند و رفتار هایشان بر اساس قوانین مشخص نوشته شده قابل توجیه است. وبر معتقد بود که دولتهای مدرن در بدایت امر بر اساس همین مدل سوم شکل گرفتهاند. واژه شناسی دولت در انگلیسی state (اِستِیت) و در فرانسوی ٍEtat (اِتا) نامیده میشود و زبانهای اروپایی دیگر هم از واژههایی همریشه استفاده میکنند که همگی آنها از واژه لاتین status «استاتوس» برگرفته شدهاند که به معنی وضعیت و موقعیت است.و همریشه با «اُستان» و پسوند «-ستان» فارسی است. با احیا و همهگیری حقوق رومی در اروپای قارهای در قرن چهاردهم میلادی، واژه status برای اشاره به جایگاه قانونی اشخاص (مثل مقامات مذهبی و نجیب زادهها) مورد استفاده قرار گرفت و به ویژه به جایگاه شاه اشاره داشت. این واژه هم چنین برای اشاره به نظام اداری روم هم که همان دولت جمهوری بود مورد استفاده قرار میگرفت. در این دوره این واژه کاربرد خود را در اشاره به بعضی از گروههای اجتماعی خاص از دست داد و بیشتر اشاره داشت به معانی حقوقی و نظم حقوقی و دستگاه اجرایی ساختن آن. در زبان انگلیسی واژه دولت اختصاری برای کلمه estate میباشد که به هم معنی آن در زبان قدیم فرانسوی شبیه است و به معنی فردی است که صاحب موقعیت و در پی آن صاحب مال و منالی است. کسانی که بیشترین و بالاترین موقعیتها را داشتند عموماً از بیشترین ثروت و مرتبه اجتماعی نیز برخوردار بودند و کسانی بودند که قدرت را در دست داشتند. استفاده از واژه state در مفهوم امروزین آن تا حد زیادی مدیون آثار ماکیاولی نویسنده ایتالیایی آغاز قرن شانزدهم (به ویژه کتاب شهریار) است که از این واژه در مفهومی تقریباً همانند با مفهوم مدرن دولت استفاده میکرد. تاریخچه اشکال اولیه دولت در زمانی که امکان مرکزی کردن قدرت به شیوهای با دوام مهیا بود، شکل گرفتند. کشاورزی و نویسندگی تقریبن در جای جای دنیا در عملی شدن این روند مشارکت داشتهاند: کشاورزی به این دلیل که اجازه ظهور طبقهای از مردم را میداد که نیازی به گذراندن بیشتر وقت شان برای تامین مایحتاجات اولیهشان نداشتند، و نویسندگی (و دیگر چیزهای شبیه به آن) چرا که امکان مرکزی شدن اطلاعات مهم و حیاتی را فراهم میکرد. اولین دولتهای شناخته شده در مصر باستان، بین النهرین، هند و چین و امریکا (تمدن آزتک و تمدن اینکا) و بعضی از دیگر جاها پدید آمدند، اما این فقط در دوران مدرن بود که دولتها تمام نقاط کره زمین را از آن خود کردند و هیچ نقطهای بدون دولت باقی نماند.در آن دوره عدم وجود مرزها و وجود دسته بندیهای شکارچیان همه چی را برای جوامع قبیلهای فراهم کرده بود و کشاورزی که یکی از راههای گذران زندگی و امرار معاش بود نیز کمک میکرد که نیازی به یک دولت تمام وقت نباشد. این شکل زندگی تمام دوران پیش از تاریخ انسان و بخش عمدهای از دوران تاریخی نوع بشر را پوشش میدهد. دولتهای اولیه در قلمروهایی شکل گرفت که در آنها یک فرهنگ، یک سری عقاید و یک سری از حقوق توسط افراد پیروز رقابت بر سایرین و دیگر ملتها تحمیل شد و یک تمدن و نظام اداری-نظامی جدید برایشان پایه گذاری شد.در زمان حال چنین وضعیتی لزومن وجود ندارد و دولتهایی وجود دارند که چند ملیتی هستند یا دولتهای فدرال هستند و حتا ما امروزه شاهد بعضی از نواحی خودمختار در داخل قلمرو بعضی دولتها نیز میباشیم. از اواخر قرن نوزدهم، در واقع تمام نواحی قابل سکونت دنیا توسط دولتهای گوناگون مورد ادعا قرار گرفت و هر یک تحت مرزهای مشخص و قطعی یکی از دولتها در آمد. پیش از آن میزان زیادی از زمینهای روی کره زمین یا مورد ادعای کسی قرار نگرفته بودند و یا به کل غیر قابل سکونت بودند و یا محل سکنای مردمان چادر نشین بودن که طبیعتن از دولتی سازمان یافته بهره نمیبردند. با این وجود حتا امروزه نیز دولتهایی وجود دارند که در داخل قلمرو خود مکانهایی وسیع از حیات وحش را در بر دارند، مانند جنگلهای بارانی آمازون که این مناطق یا خالی از سکنه هستند و یا کم یا زیاد توسط افراد بومی مورد سکونت قرار گرفتهاند (که بعضی از این بومیان نیز هنوز بدون هر گونه ارتباطی با دنیای خارج از قبیله خود به سر میبرند). هم چنین دولتهایی وجود دارند که تمام کنترل را بر قلمروی مرود ادعای خویش ندارند یا حداقل کنترلی بر مکانهای مورد مناقشه در داخل قلمرو خویش ندارند. اکنون جامعه جهانی از حدود دویست دولت تشکیل میشود که اکثر آنها در سازمان ملل نمایندگی میشوند.
مقالات منتشر شده از مستر گراف را بخوانید
keywords : مستر گراف،سایت مستر گراف،مقاله های مستر گراف